آن امام همام، به راستي سرور آزادگان است، كسي كه در اخلاص ديني او براي هيچ انسان آشنا به سيره ‏اش، ترديدي وجود ندارد، چه رسد به شيعيان آن گرامي كه قرنهاست به عشق او بر سر و صورت مي‏زنند و مفهوم حيات معقول را از حيات عيني‏ اش برگرفته ‏اند. سخن ما در باره‏ء «امام حسين(ع) و زن» است. ابتدا برخورد آن حضرت را با رباب، همسر بزرگوار و صبورش بيان مي‏ كنيم.

رباب، دختر «امرءالقيس» و جزو يكي از قبايل شامي است. پدر در زمان خليفه دوم، اسلام آورده و در مدينه رباب را به عقد امام حسين(ع) درآورد. در برخي از نقلها پدر او را انيف كلبي معرفي كرده ‏اند(3)، اما نقل نخست، فراوان روايت شده است. علاوه بر اين، شايد مراد دسته دوم، رباب ديگري باشد كه دختر انيف و همسر زبير بن ‏عوام و مادر مصعب بن ‏زبير بوده است.(4)

رباب دو فرزند از امام حسين(ع) داشت، يكي سكينه و ديگري عبداللّه‏. عبداللّه‏ در روز عاشورا در حالي كه كودكي بيش نبود، در جلوي چشم پدر و مادرش به شهادت رسيد.(5) سكينه نيز، بعدها در شمار زنان بزرگ عالم اسلام درآمده، بويژه در ادب، شخصيت شناخته ‏شده ‏اي يافت. رباب بر اساس شواهدي در كربلا حضور داشته است. اين مطلب را برخي از مورخان آورده ‏اند.(6)

از اخبار محدودي كه در زمينه روابط امام حسين(ع) و همسرش رباب به دستمان رسيده، چنين برمي ‏آيد كه روابط آن دو بسيار صميمي بوده است، آن قدر كه هم امام(ع) و هم رباب از اظهار اين روابط صميمي ميانِ خود، خودداري نمي كرده ‏اند، به دليل وجود همين شواهد است كه ابن‏ كثير مي‏گويد: امام حسين(ع) همسرش رباب را بسيار دوست مي‏داشته.(7) نسابه معروف «المجدي» نيز تأكيد دارد كه: امام حسين(ع) سكينه و مادرش رباب را دوست مي‏داشت(8). اين دوستي به دليل بزرگواري رباب بود، چنان كه از هشام كلبي، مورخ مشهور نقل شده كه: «من خيار النساء و افضلهنَّ(9)» رباب از بهترين زنان و از برترين آنها بود. رباب نيز علاقه وافري به امام حسين(ع) داشت.

او در سفر كربلا همراه امام(ع) بود و پس از شهادت آن حضرت(ع) نيز وفاداري ‏اش را به زبان شعر، و نيز در عمل، نشان داد. دو مرثيه از رباب در دسترس، قرار دارد كه هر دو داراي معاني بسيار زيبا بوده و خلوص و ارادت رباب را نسبت به آن حضرت(ع) نشان مي‏دهد: اِنَّ الّذي كانَ نورا يُستَضضاءُ به بِكربلا قتيلُ جزاكَ غَيْرُ مدفونِ جَنَبِتَ خُسرانَ الموازين قد كنتَ لي حَبلاً صَعبا اَلُوذُبه و كنت تَصْحَبنا بالرَحم و الدين مَن لِلْيَتامي وَ مَنْ للسائلين و مَنْ يُغني و ياوي اِليْه كُلُّ مِسْكِينِ وَ للّه‏ِ لاَابتَغي بَيْنَ الرّملِ و الطين(13) «آن پرتوي كه ديگران از درخشش آن بهره مي‏بردند، در كربلا كشته شده و غير مدفون رها شده است. اي فرزند پيامبر(ص)! خدا از طرف ما تو را پاداش نيكو داده و در وقت «ميزان» تو را از هر زياني به دور دارد. تو آن چنان كوه محكمي بوده كه من بدان پناه مي‏بردم و تو با رحمت و از سر دينداري با ما همنشيني داشتي. ديگر چه كسي براي يتيمان و فقيران، مانده؟ و چه كسي است كه مسكينان بدو پناه برده و او بي‏ نيازشان سازد؟ به خدا قسم! ديگر سايه‏اي بعد از تو بر سرم نخواهم پذيرفت تا در ميان خاك، پنهان شوم.» رباب در بيت سوم، ارتباط عميق خود را با امام حسين(ع) تصوير مي‏كند؛

امام چون كوهي است كه پناهگاه آرام‏ بخش رباب بوده و آن حضرت نيز با كمال ملاطفت و از سر دينداري با وي برخورد داشته است. رباب در بيت آخر، عزم راسخ خود را در عدم ازدواج با ديگري تا پايان عمر بيان مي‏كند. شخصيت والاي رباب، باعث شد تا عده ‏اي از اشراف قريش، پس از شهادت امام، از وي خواستگاري كنند، امابه نوشته مورخان نپذيرفت و گفت: من پس از آنكه رسول خدا پدرشوهرم بوده، شخص ديگري را به عنوان پدرشوهر نمي‏ پذيرم.(14) شعر ديگري از رباب در مرثيه اباعبداللّه‏(ع) روايت شده است. رباب، زماني كه در محفل ابن‏زياد، سر امام حسين(ع) را در دامن نهاده، بر آن بوسه مي‏زد، چنين سرود: وا حُسينَا فَلا نسيتُ حسينا اقصَدَتْهُ اُسِنَةُ الاعداء غادَروُهُ بِكربلاء صريعا لا سقي اللّه‏ُ جانبي كربلاء(15) «من هرگز حسين را فراموش نخواهم كرد، حسيني كه نيزه‏ هاي دشمن او را هدف قرار دادند. او را در حالي كه در كربلا افتاده بود، كشتند؛ خداوند سرزمين كربلا را سيراب نكند.

روشن است كه چنين شعري، در محفل زياد، كمال مظلوميت امام حسين(ع) را آشكار نموده، خاطره سخت شهادت را زنده كرده است. به نقل از سبط ابن‏ جوزي و همان گونه كه از «ابن ‏اثير» نقل شده، اشراف قريش و نيز يزيد، خواستار رباب بودند اما شدت علاقه رباب به اباعبداللّه‏ سبب شد كه نه تنها خواسته آنان را رد كند، بلكه از فرط غصه و گريه، بيش از يك سال زنده نماند، او در اين يك سال حتي زير سايه ننشست. ابن‏اثير تصريح كرده كه همين امر، باعث رحلت او گرديد.(16) بر اساس برخي از نقلها، رباب يك سال نزد قبر امام حسين(ع) باقي مانده و بعد از آن به مدينه رفت.

ابن‏ كثير با نقل اين مطلب، شعري را نيز از زبان او آورده است: اِلي الحول ثمَ اَسْمُ السلامَ عليكما وَ مَنْ يَبْكِ حَوْلاً كَامِلاً فَقَد اعْتَذَر «تا يك سال، پس از آن بر شما درود مي‏فرستم و [وداع مي‏كنم] كسي كه يك سال كامل بگريد پس از آن معذور است.»(17) (5) اين شعر ممكن است پس از يك سال گريه در مدينه سروده شده باشد، اما اقامت يكساله رباب بر سر قبر امام، نبايد درست باشد، بويژه كه سپاه ابن ‏زياد، تمام اسرار را با اجبار به كوفه و پس از آن به شام فرستادند، بعضي از مورخان، تصريح كرده ‏آند كه رباب به شام رفته است. اگر آنها به كربلا بازگشته باشند، مي‏توان پذيرفت كه او پس از بازگشت، مدتي بر سر قبر آن حضرت، باقي مانده است، اما اين امر نيز چندان ثابت شده نيست، و گزارشي كه در آن، سفر رباب به شام ذكر شده است رفتن او را پس از آن به مدينه يادآور شده است.(18) ابن ‏اثير با نقل اين مطلب، اين نظر را كه رباب يك سال بر سر قبر امام مانده و بعد از آن به مدينه آمده، بر اثر غم و غصه در گذشته، نقل كرده است. بر اساس اخباري كه بيان شد، مي‏توان شدت علاقه و پيوند ميان امام حسين(ع) و رباب را به دست آورد؛ پيوندي كه امام، آن را بيان كرد و رباب نيز با شعر و عمل خود، آن را به اثبات رسانده است.

 

پی نوشتها:

1ـ مكارم ‏الاخلاق، ص197، بيروت.

2ـ الاغاني، ج16، ص140 ـ 141، قاهره، انساب ‏الاشراف، ج1، ص195، انتشارات محمودي.

3ـ مجله تراثنا، ش10، 187، مؤسسه آ ل ‏البيت.

4ـ طبقات الكبري، ج3، ص100 و ج5، ص182، 186، بيروت.

5ـ الاغاني، 16، ص141 ـ جمهرة انساب العرب، ص457.

6ـ البداية و النهاية، ج8، ص212 ـ الكامل، ابن ‏اثير، ج4، ص88، بيروت.

7ـ البداية و النهاية، ج8، ص212.

8ـ المجدي، ص92، قم.

9ـ الاغاني، ج16، ص141.

10ـ مجله تراثنا، ش10، ص128 ـ الاغاني، ج16، ص136 ـ انساب الاشراف، ج1، ص195 ـ 196 ـ البدايه و النهايه، ج8، ص211 ـ المعارف، ص93، بيروت ـ الفصلو المهمة، ص183 ـ المجدي، ص92 ـ مقاتل الطالبين، ص94، بيروت ـ اعلام النساء المؤمنات. ص346. در برخي از نقلها به جاي «تحلّ بها»، «تكون بها» آمده و در روايتي ديگر به جاي آن «تُصيَّفُها».

11ـ الاغاني، ج16، ص140 ـ اعيان الشيعه، ج6، ص449 (طبع جديد) ـ تراثنا، ش10، ص128 ـ البدايه و النهاية، ص211، شرح الاخبار، الجزء الثالث عشر، ص14. در نقلي به جاي «مطيعا»، «مضيعا» آمده و برخي ديگر به جاي «يُغَيِّبُني»، «يعليني» ذكر شده است.

12ـ تاج العروس، ج1، ص263 ـ اعيان الشيعه، ج6، ص449. ابوالفرج از قول ابن‏عبده آورده است كه رباب، فرزند حارثه، فرزند اوس بن‏ حارثه بن‏ لام‏الطايي بوده است (مقاتل الطالبين، ص94). ظاهرا مقصود از آل لام، همين خانواده است.

13ـ الاغاني، ج16، ص142 ـ اعيان الشيعه، ج6، ص449 ـ اعلام النساء، ص439 ـ اعلام النساء المؤمنات، ص347 ـ منتهي‏الآمال، ج1، ص335 ـ ادب‏الطف، ج1، ص61، انتشارات دارالمرتضي.

14ـ الكامل، ج4، ص88 ـ الاغاني، ج16، 141 ـ اعيان‏الشيعه، ج6، ص449.

15ـ تذكرة‏الخواص، ص260، انتشارات نينوي الحديثة ـ ادب الطف ـ ج1، ص61، به نقل از: تاريخ القرماني، ص4 ـ منتهي‏الآمال، ج1، ص463 ـ اعيان‏الشيعه، ج6، ص449 ـ اعلام النساء المؤمنات، ص347.

16ـ تذكرة الخواص، ص265 ـ الكامل، ج4، ص88.

17ـ البداية و النهاية، ج8، ص212. 18ـ الكامل، ج4، ص88.